2ror.loxblog.ir
دلت شاد و لبت خندان بماند ، برایت عمر جاویدان بماند ، خدا را میدهم سوگند بر عشق ، هر آن خواهی برایت آن بماند .
تا که بودیم نبودیم کسی ، گشت مارا غم بی همنفسی ، تاکه رفتیم همه یار شدند ، خفته ایم و همه بیدار شدند ، قدر آیینه بدانیم چو هست ، نه در آن موقع که افتاد و شکست .
موج اگه می دونست که ساحل هیچ وقت دستش رو نمیگیره ، هرگز نفس نفس نمیزد برای رسیدن بهش .
بازی روزگار را نمیفهمم ! من تورا دوست دارم ، تو دیگری را ، دیگری مرا و همه ما تنهاییم .
کوه با نخستین سنگها آغاز میشود و انسان با نخستین درد ، در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمیکرد ، من با نخستین نگاه تو آغاز شدم .
کاش پرنده ای پرشکسته میشدم و در کنج قلبت آشیانه میکردم و همونجا میمردم ، تا آنفلانزای مرغی بگیری .
میخانه اگر ساقی صاحب نظری داشت ، میخواری و مستی ره و رسم دگری داشت ، پیمانه نمیداد به پیمان شکنان باز ، ساقی اگر از حالت مجلس خبری داشت .
میدونی اوج رفاقت کجاست ؟ با یاد رفیقی باشی که به یادت نیست ، من الان تو اوج رفاقتم .
میگند دیوانه هرچه از ماه دورتر بهتر ، قدیما گفتند دیوانه اگه ماهو ببینه دیوانه تر میشه ، اما من میگم اگه دیوانه ماهو نبینه میمیره ، میخای بمیرم ؟
آن شب که دلی بود به میخانه نشستیم ، آن توبه صدساله به پیمانه شکستیم ، از آتش دوزخ نهراسیم که آن شب ، ما توبه شکستیم ولی دل نشکستیم .
نظرات شما عزیزان: